امیر دل ها
دختـر هابیل جمعه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۹ 19:31به نظر من هیچ مادری، جزئیات ریز بدنیا اومدن فرزندش، بخصوص فرزند اولش رو از یاد نمیبره مگر به شرط نسوان و زوال عقل.
وقتی یه کوچولو رو سینه ات میزارن و میگن بفرما این گل پسر شما.
و تو موندی بچه رو نگاه کنی یا هنوز باورت نمیشه این بچه از بطن و وجود تو سرچشمه گرفته. و سعی میکنی از خدا و کائنات تشکر کنی.
امیرعلی با کلی مو و مژه های سر به فلک کشیده بدنیا اومد.
حس مادرانگی به من بخشید
دور و بر من پسر زیاد دیدم اما به مهربونی اون اصلا
گاهی می ترسم این مهربونی و فروتنی اش تو این دنیای گرگ ستیز، کار دستش بده
اما میگم یه عده هم نون دلشون رو میخورن.
بیش از زمانه و دهه ی خودش متوجه میشه، شیرین زبونه و کمک حالم هست.
امیرحسین رو که باردار بودم
گفتم دیگه نمی تونم بغلت بگیرم، ممکنه بچه بعدی آسیب ببینه
مراقبم بود، هر روز به باباش میگفت:مجید، مامانی خربزه هوس کرده چرا نخریدی،زود بخر، هوس ژله هم کرده ها البته اینو خودش هوس میکرد.
یا میرفت سوپرمارکتی هرچی به چشمش میخورد تو سبد میذاشت و وقتی مجید میگفت:چرا اینا رو برمیداری میگفت:حالا یهو نصف شب مامان هوس شیرین عسل کنه، خونه نباشه چکنیم؟ تکلیف چیه؟!
اگه خواب بودم و میخواست بره دستشویی بیدارم نمیکرد فقط دور اتاق راه می رفت و من متوجه این خویشتن داری میشدم و از اینکه اینقدر باشعور و با معرفته، به خودم افتخار می کردم.
بعد زایمان امیرحسین، در حال خوابوندن بچه بودم که گفت:دیگه نی نی تو دلت نیست
گفتم:نه
گفت:یعنی حالا میشه بغلم کنی؟!
و من با اشکی که تو چشام حلقه بسته بود، بغلش کردم
هم من هم اون دلتنگ در آغوش کشیدن هم بودیم.
هنوزم وقتی استرس میگیرم، امیرعلی رو بغل میکنم و میگه:بیا نیاز به آرامش داری.
کرونا هنوز نیومده بود اما مراقب بود یه بار عطسه نکنه سرفه نکنه که بچه سرما بخوره
یا حالا هم اگه عطسه کنه با وجود اینکه دستش جلو دهانش هست، زود دستش رو میشوره و عذرخواهی میکنه بابت عطسه خدادادی.
خلاصه که من میلیون ها بار شاکرم بابت وجود نازنینش،
پنج سالگیت مبارک امیرعلی
بدون تو تو دل برو ترین پسر منی، نفس منی از وجود خود خود خودمی.