بوی مهر
دختـر هابیل شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۲ 10:11نزدیک مهر ماه که میشه جمله طلایی که بدون استثنا تو خونواده های ما گفته میشه اینه«بو قالی شویی میاد»
من یاد ندارم کسی بگه بوی ماه مهر و مدرسه و از این اباطیل میاد
یادمه قبلا که وسیله کمتربود باید می رفتیم گاراژ کاشون با کلی بار و وسیله و درخواست های پی در پی مادر که صلوات بفرستید ماشین بیاد.
اصولا بند ناف ما رو با صلوات وختم نخود وبسم الله بریدند.
حالا بعد ده هزار تا صلوات ویا فارس الحجاز ادرکنی یه مینی بوس درب وداغون پیدا میشدٰ،که اگه تا خرخره پر نمیکرد راضی نمیشد و راننده خدانشناس هم با گفتن صلوات بفرستید جا باز میشه مسافر رو یه گوشه کنار جا میداد،نشد نداشت من تو مینی بوس بشینم وپاکت نخوام هرچند دوباره مادر گرام توصیه میکرد «یه بسم الله بگو ودیگه حناق بگیر حرف بزنی بدترمیشی »و من خدا خدا میکردم که کوه «بی سیم» رو ببینم و این یعنی رسیدن!!
در عالم بچگی مراسم قالیشویی برای من به خربزه و اناری که مادر میگرفت و ما بالای کوه هنگام تماشای قالی که هیچ وقت وسط چوب ها ندیدم خلاصه میشد هرچند من همیشه از این چوب ها میترسیدم ومحکم دست مادرم رو میگرفتم که گم نشم ...
اما جذاب ترین قالیشویی برای من سال 55 هست؛زمانی که پدرم بهمراه دوستاش از بیدگل برای دیدن مراسم به مشهد اردهال میره
و تو این هیر و ویر شلوغی پدربزرگ خدابیامرز من رو می بینه و از اونجاییکه اینا غریب بودند پدر بزرگ جناب از روی احسان و کرم دعوتشون میکنه خونه برای استراحت و وقتی بعد از استراحت چشاش رو باز میکنه یه دختر ترگل و ورگل می بینه و بدین گونه یهویی میفته تو دام عاشقی
و مادر اشاره دارند که پدر گرام دیگه پلک نمیزد و یه بند پسر پررو نگاه میکرده و بعد اومده دم حوض و با گفتن «هوا چقدر سردِ و با شنیدن آره اینجا سرد »اولین مکالمه هواشناسی عاشقانه شروع شده...
پدر که دیگه متوجه میشه این دختر این خونه ست دیگه ولکن ماجرا نیس و دم در با گفتن دو دستتونت حنا باشد الهی،بغیر از من اگر همسر بگیری عروسیت عزا باشد الهی مادر رو خیلی شیک و مجلسی تهدید میفرمایند اونم در حد اسید پاشی اون زمون،که باید به پدر فرهیخته احسنت گفت.
پدر با دلی لولی وش مغموم عازم بیدگل میشه و گیر سه پیچ که یا این دختر یا هیچ کس دیگه و برای اولین بار بقول عمه خدا بیامرزم بالا پشت بوم کنار قفس کفتراش نماز میخونه واسه رسیدن به وصال،حالا بماند که مسجدش لنگ نمیشه و وقتی با مخالفت خانواده مواجه میشه با تهدید مادرش که قالیتو آتیش میزنم بعدم خودم، بقیه رو دچار یاس فلسفی میکنه و بدین گونه هم بله رو از خانواده میگیره هم از مادرم «طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف»
و الان که در آستانه چهلمین سالگرد ازدواجشون هستند من هنوز این عشق و دلدادگی رو بخصوص از جانب پدر می بینم عشقتون جاویدان
+مراسم قالیشویی مشهد اردهال،هر ساله دومین جمعه مهر می باشد.
#بازنشر