باید رفت...

دختـر هابیل سه شنبه بیستم شهریور ۱۴۰۳ 11:29

دیشب نزدیکای ساعت 8:30رفتم سر خاک پدرم

یکی دوماهی میشد که نرفته بودم

سکوت محض

دیدار پدر و جمعی از خاندان سعدآبادی که اونجا آرمیده بودند.

دلم برای زن عموم سوخت شاید یه زمانی بگم چی شد که رفت...

مع البت گمونم بعدش خودمم برم پیشش...

زیارت اهل قبور هیچی هم نداشته باشه این بهت میگه که چه بجنگی، چه سخت بگیری،چه بیخود و بی جهت حرص بخوری،تهش همین جاست

چه آدمایی که الدورم بلدروم داشتن و حالا جیکشون هم در نمیاد.

خلاصه که باید رفت

بیوگرافی
بر سر در این طویله ثبت است
داخل نشود هر آنکه خر نیست


با نهایت احترام کپی نکن حَیوان!!

Insta:dokhtarehabil
آخرین نوشته‌ها
نوشته‌های پیشین
دوستان