از قلم افتاد!!

دختـر هابیل سه شنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۱ 21:45

مادر که بیمارستان بود گفتم:شهدا را واسطه کن تجربه ثابت کرده زودتر حل میشه

به نیت شهید سید علی زنجانی، صلوات رو بفرست

که گفت:برای اون شهید قبلی که میگفتی دارم یس میخونم هرشب.(شهید تورجی زاده)
بین مردم به شهید سه سوته معروفه،اصطلاح پسندیده ای نیست اما کار راه انداز هست.

مادرم گفت:اون لیست شهدا رو برام بنویس اینجوری یادم میره

دیشب براش نوشتم و کنار عکس بابا به کمد دیواری زدم.

صبح زود، گوشیم زنگ خورد، دلم هری ریخت دیگه چه خبر شده؟

دیدم مادرم میگفت:از دیشب تا حالا سه بار علی عباس اومده تو خوابم میگه چرا اسم من تو لیست نیاوردین، خیلی ها با خوندن قرآنی که به نام من هست، حاجت میگیرن، چرا اسم من رو ننوشتین؟!

راستش خجالت کشیدم راست می‌گفت، شهید دروغ نمیگه!!

به مادرم گفتم اون بالا اسم شهید علی عباس رزاق زاده رو هم بنویس

نتیجه اخلاقی :وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي
سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون

شهدا حی و حاضرند، مرده ماییم.

اللهم صل علی محمد و آل محمد.

آمدن یا نیامدن مسئله این است.

دختـر هابیل یکشنبه یازدهم دی ۱۴۰۱ 15:26

بچه که بودیم کریم یه نیگا بهمون می‌کرد و می گفت:چقدر بهت میاد

ما هم خرد مجسم خودمون رو برانداز میکردیم و با ذوق می گفتیم :چی؟

میگفت:جوشم!!

جوشم خیلی بهت میاد و میزد زیر خنده

چلنگر نوشت:جوشم بهت میاد یعنی خیلی متنفرم ازت.

نتیجه اخلاقی :زود ذوق نکنید!

دلخوش به این مقدار نباش

دختـر هابیل جمعه نهم دی ۱۴۰۱ 16:14

امیرعلی خجسته دل یه برگه آورده که امضا کنم مبنی بر رضایت بنده برای رفتن به اردو.

برگه رو میخونم یه اردوی تفریحی ورزشی که تازه به تصویب شورای عالی مدرسه هم رسیده!!

چه کبکبه و دبدبه ای؟ چه پرطمطراق شورای عالی مدرسه؟ حالا مقصد کجا؟
پارک روبه روی مدرسه شون!!!

خیلی تاثیرگذار بود!!

برگه رو امضا نمیکنم هرچند بخاطر آلودگی هوای مصلحتی کنسل شد.

بهش میگم به این مقدار دلخوش نباش.

تو کیش تو لابی هتل بودیم که یهو ولوله ای شد کلی بچه مدرسه ای اومده بودند، گفتن از تهران اردو اومدیم کیش اونم هتل 5ستاره.
احتمالا شورای عالی اینا کارش درسته.

حالا من کار به مدارس هیئت امنایی تهران ندارم که اردوهاش سوئد و سوئیس هست اونا برای از ما بهترونه و ژن خوب.

ولی بعضی چیزها صداش خیلیه اما طبل تو خالیه، شبیه همون دستگاه کرونا یاب،
یا شبیه یه بیمارستان تو شهرمون، آفتاب و لگن هفت دست، شام و نهار هیچی

یکی از دوستان دل درد گرفت رفت اونجا، یهو پرستارها که تو ایستگاه پرستاری در حال گپ و گفتگو بودند، پریشون حال تر از بیمار گفتن ما اینجا دکتر متخصص نداریم، اگه آپاندیس باشه میخوای چیکار کنی برو اون یکی بیمارستان،
یا اگه شب درد زایمانت گرفت، سعی کن به صبح برسونی چون شب کسی نباید بزاد دکتر ندارند.

ما درس ایلام، ماد، هخامنشیان داشتیم یه درس 4واحد که باید عرض و ارتفاع کاخ ها رو بلد باشیم، سنگ نبشته ها را ایضا"داریوش شاهِ بزرگ، شاه شاهان، شاهِ کشورهای همه‌گونه مردم، شاه در این زمینِ بزرگِ دورودراز، پسرِ ویشتاسپ، هخامنشی، پارسی، پسرِ پارسی، یک آریایی، دارای نژاد آریایی"

درحالیکه باید ما رو اردو به تخت جمشید میبردن، نه اینکه یه جزوه بدند و تو تو خیالت تصور کنی اینجا نقش رستم و اینجا آپادنا ست و پرسپولیس!!

چون به ما یاد ندادند که آگاه باشیم، چون یاد گرفتیم فقط سرمون کلاه بره و بگیم" هــَ ولش کن، میخوای چه کنی، هــَ دگه گذشت، هـَ دگه شانس ما همینه، هـَ دنبال دردسر میگردی، سرتاسر چنینه، هـَ ان شاء الله امام زمان بیاد درست خواد شد"

چون گفتن قانع باشیم، چون امام جمعه موقت تهران میگه:چه اشکال دارد مردم روزی یک وعده غذا بخورند!
الفقر فخری
اما هیچ اشکالی ندارد که مسئولی سیسمونی نوه اش رو از ترکیه بگیرد.

اینجا چه کسی بازخواست می‌شود؟ همان که خبر راست را منتشر کرد چون هر راست نشاید گفت!!!

خلاصه اینکه سال هاست سر اینکه خیلی هامون سرمون رو کردیم زیر برف، یه عده با عبارات پرطمطراق و نوید بخش واهی زندگیمون رو تباه کردند.
نتیجه اخلاقی :دلخوش به این مقدار نباش

خاک کم آوردم

دختـر هابیل جمعه نهم دی ۱۴۰۱ 3:39

ازساعت 12تا همین الان

میخواستم یه آموزش سه مرحله ای ببینم

اونم نه اینستا و یوتیوب همین نمایش دربه در وطنی

آخرش نشد هی قطع شد هی خطا زد

یه آموزش نهایت 28دقیقه تموم نشد با این سرعت نت

فصل الخطاب:خاک همه ی عااااالم تو سرتون

تمام.

راپونزل

دختـر هابیل چهارشنبه هفتم دی ۱۴۰۱ 13:25

یه کلیپ میدیدم اینکه اگه آب پیاز به سرتون بزنید یا روغن رزماری و کرچک موهاتون پرپشت و بلند میشه زنان هندی و چینی راز بلندی موهاشون تو همین‌هاست،

یه دختر تو خوابگاه داشتیم تو بگو راپونزل وطنی رودابه، میتونست موهاش رو از پنجره بندازه تو خوابگاه پسرها یکی رو بکشه بالا.
مع البت موی بلند دردسر هم داره، یادمه هر بار دوتا تشت می‌برد حمام یکی برای شستن لباس ها، یکی هم برای موهاش، طوریکه موقع برگشت از حمام، خسته تر از رفتنش بود.
در همین اثنا یه بار ازش پرسیدم راز این موهای بلندت در چیست؟
میگفت:من تا این سن هنوز به موهام شامپو نزدم فقط با تاید دستی شستم، چربی سرم رو میگیره و تا یه هفته نه خارشی دارم نه کثیفی.
و هر چهارشنبه، کمی از موی سرم رو با قیچی میزنم میریزم تو توالت، مو بدش میاد روز چهارشنبه موهاش کوتاه بشه واسه همین همه زورش رو میزنه دوباره بلند بشه و این شروعی برای بلندی دوباره ست
_خب اینجوری که باید به لوله بازکنی هم سلامی دوباره کنی؟!
نه اینقدر در حد یه بند انگشت، نه مو خوره میگیره نه مو میشکنه
خلاصه که امروز چهارشنبه ست و روز براندازی مو!!

آزمایش نوشت:یه بار آب سیب زمینی و پیاز به سرم گذاشت قشنگگگگ بو کوکوسیب زمینی میدادم!!

نتیجه اخلاقی :می‌شود دکترا داشت اما خرافاتی بود

یواشکی نوشت:خرافات وجود ندارد هرچیز که یقین کنی، همان می شود باورت!!

شاد زی

دختـر هابیل شنبه سوم دی ۱۴۰۱ 23:46

دوستم شادی پیام داده

خسته شدیم بابا، کاش هممون رو بکشند راحت بشیم

اینکه یعنی اسمش شادی باشه ولی غمبارترین حرف رو بزنه خودش کلی حرفه...

این بود زندگی؟!

دختـر هابیل شنبه سوم دی ۱۴۰۱ 23:44

داشتم کتاب فارسی امیر رو ورق میزدم
از اول تا آخر کتاب تمام تصاویر خانم های محجبه و دختر بچه های روسری به سر بود، حتی اون طفل صغیر نیم کیلویی!!
امیرعلی باید تصاویر کتاب رو باور کنه یا اون چیزی که در جامعه می بینه!!؟

چند روز پیش یه سفر چند روزه به کیش داشتم
جاتون سبز
ورودی فرودگاه پلاکاردی بود با این عنوان
"عمریست دخیلم به ضریحی که نداری"
و این یعنی ایام فاطمیه اینجا هم وجود داره!!
وقتی ترانسفر اومد دنبالمون و موسیقی شیش و هشت پلی بود گرفتم خیلی چیزها فقط فرمالیته ست!!

تو همون روز اول طبق شواهد عینی، می توانم به ضرس قاطع بگویم که چنان آرمان های انقلاب رو شخم زده بودند که بیا و ببین!!

کیش دیگر تنها منطقه آزاد تجاری نیست!!

شاید تا چند سال قبل که کیش میرفتی تذکری به بد حجاب ها داده می‌شد یا اجازه نمیدادن تو کشتی خانم ها برقصند.

اما اینبار همه چیز اکی بود، اصلا میگفتن عاشقانه بیاین وسط.

واقعیت این است که قاطبه افرادی که در کیش دیدم حجابی نداشتند و خیلی مسئله عادی بود، یعنی بعد از چند مدت همه چیز عادی میشه...!!

بزرگترین شکست برای همین نظام، آبی ست که دیگر به جوی برنمیگرده است
همین حجاب چهل و اندی ساله ست که به هر جبر و زوری بود نگهش داشته بودند و حالا دیگر خیلی ها حاضر به سر کردن دوباره اش نیستند.

یادمه دوره ارشد سال 89 استادی داشتیم جامعه شناس، همیشه میگفت:این کشور بخاطر لجاجت های مختلف به منجلاب میفته، گره هایی که راحت باز میشه اونقدر کورش میکنن که دیگه نمیشه باز کرد، کاری رو میشه اول بار انجام داد بعد از هزار مصیبت میرسن خونه اول، صرفا بخاطر اینکه حرف حرف خودشون باشه.

اینکه ملت بلند می‌شدند میرفتن ترکیه و آنتاليا و گرجستان حقارت میدونست.
میگفت:وقتی تو کشور خودمون اینقدر منطقه بکر داریم کیش و قشم و شمال داریم
وقتی میتونیم کلی ارز آوری داشته باشیم چرا با افکار و اندیشه های ایستا باعث رکود بشیم.
اگه ایران آزادی بود، هیچ کس نگاه به این ترکیه هم نمی‌کرد.

همه که کربلایی نیستن، همه رو که نمیشه به زور به راه راست هدایت کرد که، آقا نمیخواد!!
اینا رو میگفت و حرص می‌خورد.

یا سر همون قضیه به ورزشگاه رفتن بانوان، چه آشوبی کردند، گاز اشک آور زدن، پیراهن عثمان رو علم کردند و فریاد واویلتا سر دادند که عفت عمومی خدشه دار میشه، مسئله ای که در تمام جهان باهاش عادی برخورد می‌کنند، شد معضل اجتماعی!!
من یک پرسپولیسی هستم اما هربار که زنی در ورزشگاه می بینم دلم برای اون دختر آبی پوش استقلالی میسوزه که بخاطر حقی که داشت و نمیشد داشته باشه خودش رو سوزوند!!
فی المجلس خيلی‌ها می تونستند زندگی کنند اما سر همین لجاجت ها نخواستند، نشد...

فعلا در یک دوره یاس آور و کش آوری زندگی می‌کنیم که همه بویی میاد جز بوی زندگی...


بیوگرافی
بر سر در این طویله ثبت است
داخل نشود هر آنکه خر نیست


با نهایت احترام کپی نکن حَیوان!!

Insta:dokhtarehabil
آخرین نوشته‌ها
برچسب‌ها
نوشته‌های پیشین
دوستان