دایره المعارف خوبی ها
دختـر هابیل سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ 22:58این هفته بشدت خسته شدم خسته و کوفته
بی رمق به معنای واقعی کلمه
همه خستگی زد به کمر
یهو چنان برق میگرفت که خشکم میکرد
به هر بنی بشری هم که میگفتم:تتمه حرفش همین بود،از خستگی زیاده:/
امروز صبح رفتم خونه مادرم،برق نبود فستم رو اونجا باز کردم، چای و صبحانه، از دردم گفتم تو حین صبحانه خوردنم برام چهارتخمه درست کرد و آورد. بخور قوت بگیری...
هنوزم درد دارم اما همین که یه نفر واقعا دردم رو فهمید و درصدد بهبود حالم بود کلی بهم انرژی داد.
خاصیت همه ی مادرها بگمانم همینه ،یه حال خوب کن:)
زنده باشی و بمونی برام:))