در بلوکه شده

دختـر هابیل شنبه بیست و ششم آذر ۱۴۰۱ 22:38

ننه خدابیامرزم این آخریا قاط زده بود.

الان داروش می‌دادیم میگفت به پیر به پیغمبر به من ندادین

دوباره در رو باز می‌کرد بره دکتر

اینبار اهل خونه میگفتن به پیر به پیغمبر بردیمت همین الان از اورژانس اومدیم که

دست آخر وقتی در رو قفل میکردیم.

میگفت:در رو من می بندین خداااا در روتون ببنده

امروز که برای باز کردن یه عکس از مدرسه امیرعلی

صدبار قطع و وصل می‌شد، برای رفتن به گوگل فیلترشکن

قطع کن برای اون یکی باز کن بعد هیچ جا نره

همون جمله ننه بزرگ رو گفتم :خدا در روتون ببنده

فی المجلس با نهایت احترام ریدن با این اینترنت خااااک

شکر ایزد

دختـر هابیل شنبه بیست و ششم آذر ۱۴۰۱ 11:14

زمانی که بلوتوث اوج تکنولوژی بود اسم بلوتوث من «شکرت خدا» بود.

حداقل فایده اش این بود که هر چیزی رو نمیخواستم بگیرم یا ببینم.

حس خوبی داشت تشکر از خدایی که خیلی باحاله

راستی جواب آزمایش خوب بود و نیاز به پرتودرمانی نیست.

بچه بودم برام هزار خیلی بود، فعلا سیدسیلیارد خیلی محسوب میشه

خدا سیدسیلیارد شکر بابت هممممممه چی

دمت گرم:)

زیر لفظی زورکی

دختـر هابیل سه شنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۱ 9:1

دیده بودم، برای سزارین شیرینی میگیرن

اما ندیده بودم برای جواب سی تی اسکنی که 12میلیون شده، سه میلیون زیر لفظی میگیرن که بگن خوبه یا بد

*به امید خبرهای خوب:)

خواهشا نزا

دختـر هابیل سه شنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۱ 8:50

یعنی نشد نداره فیلم ایرانی ببینی، زنه بالا بیاره و حامله نباشه

بابا یه بار ممکنه طرف رودل کرده باشه، مسمومیت بواسطه پودر استامینوفن باشه

اصن قراره بمیره، چه اصراری دارید همه رو حامله کنید.

داماد لوس

دختـر هابیل سه شنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۱ 1:0

من واقعا متوجه نمیشم چرا این اجنبی ها وقتی همسرشون رو تو لباس عروس میبینن مثه چی عر میزنن

این قرتی بازیا چه معنی میده؟!

+از اتاق فرمان اشاره می کنند که چشم برزخی شون فعال میشه و مصیبت های وارده پس از بله را می بینند.

خیزش کیلو چند؟

دختـر هابیل دوشنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۱ 9:20

چند وقت پیش در گعده دوستانه که داشتیم
صحبت از خیزش و خروش ملت این صحبت ها بود
همه جا یه صدایی بلند شد غیر شهر ما
دوستی گفت: از بس بی بخارند
یکی گفت:حالا اونایی که کشتن و مردند چی شد؟ برو پی دردسر میگردی؟
یکی دیگه گفت:این به ژنمون برمی‌گرده ما ترسوییم.
اما اون چیزی که من فکر میکنم در مورد این داستان اینکه

آران و بیدگل اولین قطب صنعتی فرش ماشینی در خاورمیانه ست، بالتبع با یه شهر ثروتمند روبه رو هستیم، نمیگم فقیر نداره، داره اما قاطبه افراد در منطقه بواسطه وجود شهرک صنعتی فرش دارای درآمد هستند و با گسترش شهرک با وجود افزایش مهاجر از شهرهای شمالی و غربی کشور باز هم با کمبود نیروی کارگر هم مواجه شدند، صادرات فرش تو این سال ها افزایش چشمگیری داشته به کشورهای همسايه و حتی دورتر.
خب وقتی کار هست، پول هست، هر شب سفره خونه های شهر پر از آدمه، بیان واسه چی بیرون، بقول دوستی همه اینا از شکم سیریه، سیر چه خبر داره از حال گشنه؟!!

مسئله دیگه گوش شیطون کر، بحث امنیت هست، طرف شب تا صبح ماشینش بیرون پارک باشه یا برای خرید، موتور رو اینور خیابون بذاره و برو اونور خیابون هیچ ترسی از دزدیده شدن نداره،
حالا دوست من میگه من تو مترو یا خیابون جرات نمیکنم گوشی ام رو دربیارم.

یادمه سال 86نزدیک یک ماه به یکی از شهرهای جنوبی سفر کرده بودم، همون اول کار تو ترمینال، دوستم گفت:مراقب وسایلت باش اینجا بزنن هیچ جوره نمی تونی ثابت کنی، جونت هم بخطر میفته، من از این حجم از هر دنبیلی تعجب کرده بودم.

وقتی وارد خونه شون شدیم در ورودی به اتاق رو قفل میکردن، بعد دری که میخواستی بری سرویس بهداشتی، کلا شبیه در های اتاق زلیخا بود هر کدوم باید قفل میشد، گفتم چرا اینقدر قفل کاری می‌کنید تو روز روشن؟!

گفتن:اینجا دزد تو روز روشن میاد میبره، هتک حرمت میکنه و تو جرات نداری چیزی بگی، هم پای آبرو مطرحه، هم چند روز دیگه آزاد میشه با دار و دسته اش میان سرت خراب میشن که چرا شکایت کردی باید کج دار و مریز رفتار کرد!!
شده داستان حسین نایب کاشی!!

یادمه وقتی برگشتم خونه تا یه مدت شرطی شده بودم درها رو قفل کنم!!

مبحث دیگه:اینجا شهر مذهبی هست، یعنی ریشه ای در وجود اکثر افراد میشه دید، اینو وقتی متوجه میشی که تو یه جمع دیگه از افراد از شهر و دیار دیگه باشی، مثلا تو خوابگاه که بودیم من و هم اتاقی ام که قمی بود بیشتر با اصول احکام و فقه آشنا بودیم تا قربونش برم اون دوست شیرازی مون که اصول اولیه رو هم نمی‌دونست و ما میزدیم زیر خنده.

کم کم متوجه شدم با توجه به اقلیم و منطقه شهر یا روستا، میزان دینداری یا آشنا بودن به احکام و روایات متفاوته، دوستی که میگفت:اکثریت مردم روستای ما نماز هم بلد نیستن، تو کوه و کمر نشستن، شش ماه از سال بواسطه برف، شهر رو هم نمی‌بینند چه برسه مبلغ دینی.

وقتی اکثریت افراد یه شهر مذهبی، معتقدند برداشتن حجاب به مثابه لخت شدن هست،پس فردا هم مجاهدین و اسرائیل و داعش بیان و امنیت مون رو بگیرند. نتیجه اینکه حمایتی هرگز نخواهیم دید.

گروه دیگه هم معتقدند، حرف اول و آخر رو پایتخت میزنه هر کاری که تهران کردند، زدند، شکستن، ریختن، شورش کردن‌ و هر گزینه روی میز، نتیجه همگانی میشه برای همه ملت. پس چه کاریه حیف و میل کردن بیت المال و بهم ریختن اعصاب و روان خودمون.
خیزش میزش و اعتصاب بی معنیه
فعلا باید تماشا کرد و دید!!

بی ربط نوشت:امام حسین (ع) می فرماید:
«لایحِلُّ لِعَینٍ مُؤْمِنَةٍ تَری اللَّهَ یعْصی فَتَطْرِفَ حَتَّی تُغَیرَهُ»؛
اگر مومن مسلمان واقعی باشد، محال است که انحرافات و مفاسد را ببیند و چشمش را ببنند وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند.
نتیجه اخلاقی اش هم با شما.

کفش هایم کو؟

دختـر هابیل شنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۱ 10:1

از این جام بعنوان جام شگفتی ها یاد می‌کنند.

از گشت ارشاد اسلامیش، از میزبانی بحث برانگیزش

اما هنوز برای من یه سواله

اون تایمی که ما رفتیم قطر،تو فرودگاه قبل سوار شدن به هواپیما به همه مسافرها گفتن کفش هاتون رو دربیارید

اما به ما که رسید گفت لازم نیست، بفرمایید برید.

من هنوز تو کف این کفش درآوردن هستم؟!

مائده زمینی

دختـر هابیل شنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۱ 9:57

پنجشنبه نهار شوید پلو با گوشت لوبیا داشتیم.

هر کاری کردم اصلا طبعم نگرفت بخورم.

فی الواقع من تا گشنم نشه سر سفره نمیرم

حتی اگه یه روز طول بکشه:)

سفره رو جمع میکردم که یکی در زد

مجید گفت:غذا داریم، این آقایی که اومده باغچه رو تمیز کنه، غذا نخورده

سریع دوباره غذا رو گرم کردم، ترشی و پیاز و زیتون هم گذاشتم و براش تو حیاط سفره انداختم، و چقدر دلچسبونه ای تا تهش رو خورد.

این خوشمزه ترین غذایی بود که تا حالا نخورده بودم

خیلی بهم چسبید:)

نتیجه اخلاقی :من به نشانه ها اعتقاد دارم

بیوگرافی
بر سر در این طویله ثبت است
داخل نشود هر آنکه خر نیست


با نهایت احترام کپی نکن حَیوان!!

Insta:dokhtarehabil
آخرین نوشته‌ها
برچسب‌ها
نوشته‌های پیشین
دوستان