ثبت احوال
دختـر هابیل دوشنبه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۱ 3:33به تاریخ3:33 دقیقه من دیگه شدم مهرنوش
باشد که قبول افتد:)
به تاریخ3:33 دقیقه من دیگه شدم مهرنوش
باشد که قبول افتد:)
اینکه کجا بزرگ بشی خیلی مهمه
نصف راه رو رفتی یا کلا نرفتی محسوب میشه
تو فیلم شنای پروانه، صحبت از خانواده و محله ست.
محله لیان شامپو(جاوید آباد) که قبل تر تو سریال جنگجویان کوهستان شنیده بودم.
وقتی تو یه خانواده درب و داغون بزرگ بشی تهش میشی یکی شبیه همونا، حالا با یه پشت بوم کم و زیاد. چون دغدغه یه خانواده ای که کفترباز و معتاد وقاچاقچی هست با دغدغه یه جراح مغز و اعصاب متفاوته.
اون چیزی که تو سر هرکدوم سیر میکنه دنیا دنیا تفاوته.
چند وقت پیش دختر خانمی بهم پیام داد و از غصه هاش گفت
(این لطف عزیزان هست که بدون اینکه بشناسمشون باهام درد ودل میکنن)
طرف به اصرار خانواده بخصوص پدر راضی به ازدواج میشه
چون مادر و پدر میگن دیگه 19سالت شده و داری میترشی(عین عبارتی که گفت)
و با یه تحقیق چند صدم ثانیه و اینکه خوبن، دختر به عقد طرف درمیاد و همون شب اول متوجه میشه، پسر تعادل روحی و روانی نداره و کلا خانواده درست درمونی هم ندارن
و حتی بعد تر متوجه میشه که چند نفر حتی گفتن:اینا هیچ سنخیتی با شما ندارن یا مشکل اخلاقی دارند اما پدر باز کار خودش رو کرده و گفته:دختر نباید زیاد تو خونه بمونه!!
و حالا که طلاق گرفته، داشت میگفت اگه من تو یه خانواده بودم که منو میخواستن این شرایط برام پیش نمی اومد، با اصرار و تهدید باعث بدبختی من شدند.
در بعد وسیع تر هم نگاه کنی، الان قاطبه افراد تو جامعه دپرس و عصبی هستند و ناامید، و هیچ امیدی هم به برجام و رفع تحریم ها ندارند.گاهی با همین تعصب ورزی ها و خود رو علامه دهر دونستن، همه حقیرند و ما قدرتمند و طبل توخالی و رویای پوشالی، دیگه یه نفر بدبخت نمیشه یه ملت بدبخت میشه، یه ملت فراری از وطن میشه، یه ملت ناامید از همه جا و همه کس میشه.
این خیلی مهمه کجا بدنیا بیای و کجا بزرگ بشی
آینده ات و مسیر حرکتت بستگی به همین راه داره...
در هفته ای که گذشت من برای بار دوم زن دایی شدم.
دندونم شکست
و در تنهایی شنای پروانه دیدم
صبح ناشتا، چند نمونه خونگیری داشتم.
چند پیام داشتم که برای یک نیازمند فقیر و پیر دست یاری طلب کنم
و اینکه حس میکنم چند سی سی افسردگی وارد خونم شده...
و گمان کنم خبر خاص دیگری نبود.
یهو تو ماشین بودم گفتم همین جا نگهدار پیاده میشم و فعلا هم نمیام شما برید.
ذهنم و روحم خسته بود و ایضا دندونم.
قدم شمار گوشی رو روشن کردم و نادم از اینکه هندزفری رو برنداشتم پیاده روی کردم دم یه عطر فروشی وایسادم و بعد یه عطر واسه خودم خریدم.
بعد رفتم داروخونه برای بچه ها شربت سانستول خریدم
سر راه دم شیرینی فروشی وایسادم، دلم شیرینی کنافه خواست بعد به خودم گفتم:اوف بر تو، کالری سوزیت رو بنازم یا شیرینی خوردنت رو، به آب تو بطریم بسنده کردم و راه افتادم
سر راه دلم گلدون خواست یه گلدون بانضمام خاک تو گلدون خریدم
امیرعلی زنگ میزد که بپرسه کجایی؟
وقعی ننهادم، پیاده تا خونه اومدم
قدم شمار6147قدم رو ثبت کرده بود.
بچه ها گرسنه بودند، بهشون غذا دادم، پشه بند رو بستم خوابیدن.
خونه رو که بهم ریخته بودند مرتب کردم،دوتا گلدون آویزی درست کردم، یه گل پتوس که زیاد بود رو تو آب گذاشتم ریشه بزنه، خاک اون یکی گلدون رو عوض کردم به گلدون ها آب دادم، حیاط رو شستم حوصله غذا خوردن رو نداشتم و ساعت نزدیک 3بامداد بود.
مسواک زدم و خوابیدم.
نتیجه اخلاقی:یک مادر اگه یه روز هم بخواد تنها برای خودش باشه بعد باید حتما قضاش رو بجا بیاره قربة الی الله
شب میلاد امام رضا علیه السلام به دوستم بابت جشن عقد خواهر زاده اش تبریک گفتم والان شنیدم در آستانه جدایی هستند!!
به کجا چنین شتابان؟!
چی شد به کجا رسید؟!
حالا یه چند روز صبر میکردی شاید از هم خوشتون میومد!!! یه جا نوشته بود شماره موبایل عروس و دامادهای جدید رو تا 3ماهه اول سیو نکنید ببینید ماندگاریشون چقدره...
دلیل جدایی، بددل و بدبین بودن، دست بزن داشتن و عدم تفاهم در تمامی زیرساخت های زندگی
من اگه یه کاریه تو مملکت بودم هیچ عقد و ازدواجی رو تا یکسال ثبت دفتری نمیکردم.
اینجوری اینقدر راه به راه بحث طلاق مطرح نبود.
خیلی از خانواده ها بدلیل شرایط بسته و متعصبی که دارند اجازه چندین جلسه آشنایی رو نمیدن، هرچند خیلی ها تو همین جلسه نقش هم بازی میکنند. قید رفیق رو میزنم، قید قلیون و دود و دم رو و این خزعبلات و اسرائیلات.
اگه فکر کردین با شما ازدواج کنه میشه قدیس و از حواریون سخت در اشتباهید.
هرکی هر چی هست، همونه شایدکمی افزودنی هاش تغییر کنه
وگرنه خر همونه، پالون فقط عوض شده!!!
دیروز سر خر رو کج کردیم رفتیم محلات گل بخریم
بنجامین، یشم، سانسوریا، کراسولا، پنجه گنجشکی، رازقی، گل غوره ای و پتوس خریدم
همیشه میگفتن:کسی که با گل و گیاه در ارتباط هست
لحن شاعرانه ای داره، شمیم گل میده، با طراوات و این حرفا
طرف تا دید مغازه بغلی، مشتریش رو قاپ زد
یه فحشایی داد که من وقتی گوگل کردم
دیدم چه چیزهایی می طراود
نتیجه اخلاقی:هیچ چیز صد درصد نیست
**بابا برای دو تا گل، یه تریلی فحش
وقتی بیخوابی باعث میشه تا به الان فنگ شویی خونه کنم
کمرم در حال فحش دادن به منه
بچه پررو چه فحشایی هم بلده:)