زیادی
دختـر هابیل یکشنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۹ 14:35
قناری داشتیم، بزنم به تخته تنور بچه داریشون هم داغ داغ بود.
هر بار سه چهارتا جوجه میذاشت تو دامن ما و خودشون،و هی چشممون روشن میشد.
مجید تصمیم گرفت به هر خانواده ی اینوری و اونوری یه قناری بده تا همه حظ وافی ببرند. اصن بگو یه نذر موسیقایی.
چند روز پیش یکی از نذورات عودت داده شد به جرم اینکه زیادی میخونده و باعث سرسام شده بوده!!
مال بد بیخ ریش صاحبش!!!
یهو یاد خبری که چند روز پیش خونده بودم افتادم
"اخراج سگ کارمند از اداره پلیس، بدلیل مهربانی بیش از حدش" .
فی الواقع زیادی بودن هرچیز دردسرساز و خطرناکه
زیادی که لطف کنی، نادان خیال بد کند.
زیادی که مهربون باشی، توقعات بیجا ازت زیاد میشه
زیاد که بدونی، حرص میخوری
زیاد که بفهمی، یجورایی حذف میشی
زیاد که بدونی و بفهمی و حرف بزنی ، انگ میخوری و باید منتظر چوبه اعدام باشی.
خلاصه زیادی بودن هر چیز دردسرساز و خطرناکه حتی اگه نذر موسیقایی باشه!!